به گزارش اندیمشک نوین؛ خوزستان، سرزمین رنجدیدهایست که سالهاست با زخمهای کهنهی محیطزیستی دستوپنجه نرم میکند. هر بار که گردوغبار بر آسمانش مینشیند، نفسهای مردمانش به شماره میافتد و این رنج بیپایان، بار دیگر به یادمان میآورد که خوزستان هنوز در صف انتظارِ عدالت، بیپاسخ مانده است.
بیش از دو دهه است که گرد و خاک به مهمان ناخواسته اما همیشگی مردم این استان بدل شده؛ غباری که نهتنها سلامت جسم، بلکه آرامش روانی و کیفیت زندگی را نیز به چالش کشیده است. در چنین شرایطی، سؤال ساده اما بنیادینی در ذهن هر خوزستانی تکرار میشود: آیا ریههای ما سزاوار این همه بیتوجهیاند؟
بارها وعده دادهاند؛ از طرحهای مقابله با ریزگرد گرفته تا ایجاد کمربندهای سبز و کنترل کانونهای داخلی و فرامرزی گردوغبار. اما هر آنچه شنیدهایم، اغلب یا در حد کلمات مانده یا در پیچوخم بروکراسی گم شده است. انگار کسی نه مسئولیت این درد را میپذیرد و نه عزمی برای پایان دادن به آن دارد.
مردم خوزستان دیگر از تعطیلیهای موقتی، اطلاعیههای هشدار و بیانیههای بیاثر خسته شدهاند. آنها درمان واقعی میخواهند؛ برنامهای ریشهای، علمی و پایدار که به دور از شعار، به سلامت و کرامت این مردم وفادار بها دهد.
این بیتفاوتی نسبت به رنج خوزستان، نه تنها تهدیدی برای سلامت شهروندان، بلکه لکهای بر چهرهی مدیریت ملی و وجدان عمومی کشور است. نمیتوان ادعای توسعه و عدالت داشت، اما یک استان را در گردوغبار فراموشی رها کرد.
زمان آن رسیده که این مصیبت را به رسمیت بشناسیم و در برابرش بایستیم. ریههای خوزستان دیگر تاب خاک ندارند. درد خوزستان، درد یک منطقه نیست؛ زخمیست بر پیکرهی ایران که درمان آن، عزم و ارادهای ملی میطلبد.